دکلمه صداش زدم گفتمش : بدو بدو …..

[ad_1]

♠️ دکلمه ♠️

صداش زدم
گفتمش : بدو بدو … بیا ، میخوام ببینمت
گفتم بدو بدو …  دلم آب شده برای نبودنت
اما دیدم جواب نمیده
گفتم :  شاید نشنیده
بلندتر صداش زدم
اما جوابشو نشنیدم
گفتم حتما حواسش نیست
اما بخودم اومدم دیدم
مدتیه رفته
مدتیه ، نه که چند دیقه ها
مدتیه ، یعنی چند روزه یا چند ماهه یا شایدم چند ساله .
اما اونشم مهم نیست فقط این مهمه که اینقد که به فکرشم ،
یادم میره رفته
فک میکنم داره همینطور که به حرفام گوش میده ، کارای خونه رو انجام میده
اما حتما دستش بنده خب
قبلا که صداش میکردم
میگفتم :  بدو بدو…  میخوام ببینمت ،
بدو بدو دلم آب شده برات یکم طولش میداد
فک میکردم میخواد ناز کنه که دیر میاد
یه بار که صدا کردنم زیاد شد
گفت : باشه اومدم کر نیستم که عزیزم
دارم موهامو درست میکنم
آخه درستش نیست تو اینقد ذوق دیدنما داشته باشی اونوقت من ذوق نداشته باشم  برات
– یعنی موهامو درست نکنم
– یعنی یه دست به صورتم نکشم

اره گفتم : مدتیه نیست ، رفته و گاها یادم میره که مدتیه یعنی خیلی وقته رفته
فقط فک میکنم اینکه جواب نمیده داره بخودش میرسه برام
ذوق میکنم که ذوق میکنه

یه روز از اخوان براش شعر میخوندم

همین که خوندم : “هی فلانی زندگی شاید همین باشد
یه فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمیخواهی ”
همینجور که داشت به یه چی تو ذهنش فک میکرد و چشاش گرد شده بود
یهو گفت : مگه میشه
گفتم :  چی مگه میشه
گفت : این زندگی
– که شاید همین باشد
– که فریب باشد
– که اونم از دست عزیزی
– که دنیا را با اون و براش میخوای

گفتم این شعرِ
واقعا فک نکنم بشه

اما گاهی که صداش میزنم
و جواب نمیده
و دیر میکنه
و تازه میفهمم که رفته
همینجور که با خودم تو سرم دارم باهاش حرف میزنم
همین که میگم بدو بدو
یهو وسط این فکرا
یهو هنوز که نیومده
که باهاش چشم تو چشم بشم
تا چشمم به برق چشماش گیر نکرده
تا مات نشدم
میگم : اخوان راست میگفته که ” هی فلانی زندگی باید همین باشد ….
حتی اگه شعرم باشه
اما اول یکی این کارو کرده که اخوان تونسته بگه
اگر نه اخوان که حرف بیخود نمیزنه

بهر حال که درست یادم نمیاد چه مدته رفته

اما میدونم حدودا ۹۷۳ بار صداش زدم
و یهو یادم اومده که رفته

یادش بخیر
البته یه چی
اخوان
اون حرفو که زده
همون که گفته : “هی فلانی زنگی باید همین باشد “
خب دیگه حتما باید همین باشه
اینم زندگی ماست دیگه
اره شاید باید همین باشه زندگیمون .

راستی وقتی میگمش : بدو بدو
دیگه چشام برق نمی زنه
یعنی من میدونم رفته اما فکر و خیالام عقل ندارن نمیدونن رفته

✍️#سعید_خاکسار

#خسته_از_پرواز‍ꦿᬉ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⚘꙰𝄠-⃝🩸‌‍‌‍‌‌

𝑱𝒐𝒊𝒏 ☞︎︎︎ @aminf16m

[ad_2]
View Source