شعر و دکلمه کوتاه جدید | طولانی

امیر عزیزم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به خاطربوی لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان
برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تورا برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام … دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام … دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن … دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم … دوست می دارم …

📚 پل الووار ، ترجمه احمد شاملو

🔹چرا دستامو میبندین نههه نههه تو رو خدا ولم کنید چی میخواین ازجونم
نههه نههه بازم این قرصا نمیخوام نمیخورم
ولم کنید من دیونه نیستم

♦️محمد جان پاشو
محمد بیدار شو
عزیز دلم داری خواب میبینی پاشو

🔹(باوحشت ازخواب پریدن وصدای نفس نفس)

♦️نترس نترس چیزی نیست داشتی خواب بد میدیدی بیا یکم آب بخور افرین

🔹چرا خدا چرا این کابوسا دست از سرم بر نمیدارن دیگه خسته شدم (گریه)

♦️(بابغض)چرا اینجوری میکنی
تورخدا محمد گریه نکن

🔹خسته شدم خسته دیگه نمیخوام این زندگیو نمیخوام (گریه باصدای بلند)

ظهر روز بعد

♦️محمد بعدظهر زود بیا وقت دکتر گرفتم

🔹 دکتر واسه چی؟؟؟

♦️دکتر محمدی داداش پری دوستمه
بنده خدا زنگ زد بهش یه نوبت گرفت
دکتر خوبیه اگه خودم میخواستم وقت بگیرم واسه یه ماه دیگه نوبت میداد

🔹زن اینکارا چیه نه وقتشو دارم نه پولشو من نمیام فعلاً خدافظ

♦️محمد اگه نیای بجون این بچه میرم خونه بابام

🔹 لا اله الاا… باشه ولی قول نمیدم بایدم ببینم چی میشه

ساعت5 مطب دکتر

🩺خانم شما بیرون تشریف داشته باشید
خب محمد آقای واحدی تعریف کن

🔹چیو تعریف کنم

🩺خوابی که گفتی هرشب میبنی رو

🔹ن نه ننمیتونم آقای دکتر

🩺سعی تو بکن واسه اینکه بتونم کمکت کنم باید بدونم

🔹 قضیه برمی‌گرده به سال‌ها پیش تو آسایشگاه روانی من دیوونه نبودم ولی اونا ولی اونا هر روز اون قرصا رو به زور تو حلقم می‌کردم هرچی مقاومت می‌کردم فایده نداشت دست و پامو می‌بستن
نه نه بسه بسه خدااااااا

🩺آروم باش آروم دیگه اونجا نیستی از هیچی نترس آروم باش یه نفس عمیق بکش
خوبه خوبه محمد جان پاشو برو یه دوری تو حیاط بزن

🔹چشم آقای دکتر

🩺خانم واحدی شما بفرمایید داخل

♦️بله آقای دکتر

🩺این کابوسا ریشه تو گذشتش داره همیشه این کابوسو میبینه

♦️ نه دکتر هر سال نزدیک سالگردش که میشه اینجوری میشه

🩺سالگرد چی

♦️ نامزد سابقش خودکشی کرد از رو پل عابر پیاده خودشو پرت کرد پایین درست جلوی چشای محمد بعد از اون خیلی حالش خراب میشه برای یه مدت تو آسایشگاه روانی بستری شد

🩺اوکی پس که اینطور این دارو هارو مصرف کنه یک ماهه دیگه براتون نوبت میذارم دوباره بیاین

♦️چشم آقای دکتر ممنون لطف کردید

🩺 وظیفه است خانم واحدی پشت گوش نندازید این داروها رو که بخوره حالش بهتر میشه ولی حتماً باید دوباره بیاد تا بهبودی کامل پیدا کنه

♦️چشم چشم خدا ازبزرگی کمتون نکنه

🩺آقای دکتر
🔹مرد
♦️زن

امروز چهل‌و‌دو روز از عکسی که برایم فرستادی می‌گذرد. دقیقتر بگویم چهل‌و‌دو روز و یازده ساعت. امروز دوباره رفته بودم پزشکی قانونی تا تشخیص دهم جنازه سوخته داخل کاور مشکی سردخانه تو هستی یا نه؛ نبودی. این پنجمین جنازه‌ایست که تا به حال دیده‌ام. قبل از رفتن انقدر ترسیده بودم که به چندنفر از دوستان مشترکمان تلفن کردم که همراهم بیایند، اما هیچکدام قبول نکردند. طوری رفتار می‌کنند که انگار می‌دانند تو کجایی ولی به من نمی‌گویند. امروز سولماز هم سرم داد کشید که از این کارهایم دست بردارم. گفت تو رفته‌ای، خودت رفته‌ای و هیچوقت برنمی‌گردی. راستش خودم هم می‌دانستم. از همان لحظه‌ای که عکس را برایم فرستادی فهمیده بودم. روی صخره‌ای نزدیک دریا نشسته‌ بودی و پشتت به من بود و همان لباسی را پوشیده بودی که هیچوقت دوستش نداشتم. حتی برای بار آخر هم به دوربین نگاه نکردی. خودت را از من دریغ کردی. خودم فهمیده بودم اما نمی‌خواستم قبول کنم. هنوز هم نمی‌خواهم. نقش یک آدم عاشق که معشوقش گم شده را بازی کردن، راحت‌تر است تا قبول اینکه دوستم نداشتی و نداری. یادت هست سرم را روی پاهایت می‌گذاشتم و تو سعی می‌کردی چشمانم را ببوسی؟ آن‌موقع هم دوستم نداشتی؟ یا آن روز بارانی که تا سرکارت آمدم تا فقط چنددقیقه ببینمت و تو تا مرا دیدی پریدی و در آغوشم حل شدی؟ حتی آن موقع؟ می‌ترسم چهره‌ات را فراموش کنم. همه عکس‌های تک‌نفره و دونفره‌مان را چاپ کرده‌ام. همه جای خانه پر از عکس‌های توست. هرشب کابوس می‌بینم. تو را می‌بینم که پشت به من و رو به دریا روی صخره‌ای نشسته‌ای. صدایت که می‌زنم و برمی‌گردی، تو نیستی، یکی از جنازه‌های سردخانه است. اما هرشب، به امید اینکه شاید یک بار خودت برگردی به خواب می‌روم. امشب هم منتظرت هستم.

🔥همدانی🔥شیرازی 🔥ابادانی🔥

براتون بزارم اگه موافقین راکشن

بزارید رو‌این پیامم‌، که برسه 50 تا