شعر بی تو با رویش هر لحظه ی باران…

[ad_1]

🔮 شعر 🔮

بی تو با رویش هر لحظه ی باران چه کنم
با هجوم، غم و اندوه فراوان چه کنم

در سرم حسرت کوچی ست به پهنای غروب
بال و پر بسته به آغوش بیابان چه کنم

روز و شبها همه تکرار من و تنهایی ست
با چنین گردش بی وقفه ی دوران چه کنم

بی تو گل بر تن هر باغ نشانی ز غم است
با غم انگیز ترین فصل بهاران چه کنم

شرح حالم شده اینگونه که هر رهگذری
نیش خندی زده،با خنده ی یاران چه کنم

رعشه افتاده بر اندام، ز بیداد جنون
با غروری که شده، دست به دامان چه کنم

بی تو بر ثانیه ها لعن و هزاران نفرین
نگذرم بی تو از این شام غریبان چه کنم

زخمی از حادثه ی زخم زبان گشته دلم
اینهمه دشنه و با سینه ی عریان چه کنم

سر در آشوب و تن آواره و دل در به در است
بی تو بی حوصله و بی سر و سامان چه کنم

یاد آن نقش دل و شیشه ی سرد و دم آه
با همان پنجره ی رو به خیابان چه کنم

کوله بر دوش و گذر از تو خیالم شده بود
ریشه در من زده با خاطره هامان چه کنم

✍️#یاسین_شعبانی

#خسته_از_پرواز‍ꦿᬉ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⚘꙰𝄠-⃝🩸‌‍‌‍‌‌

𝑱𝒐𝒊𝒏 ☞︎︎︎ @aminf16m

[ad_2]
View Source

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *